ما به خودمان می قبولانیم که زندگى بعد از ازدواج و بچهدار شدن بهتر می شود. بعد نگران بزرگ کردن بچهها و تربیت درست آنها می شویم. پس از آن، نگران دوران نوجوانى آنها و مسائل خاص این دوران می شویم. ازدواج بچهها و پیدا کردن همسر مناسب براى آنها هم نگرانیهاى خاص خود را دارد. بعد به خودمان می گوئیم که وقتى ماشین بهترى خریدیم، خانة بهترى فراهم کردیم و ... وضعمان بهتر می شود. سپس به خودمان می قبولانیم که بعد از بازنشستگى، وقت کافى براى مسافرت و استراحت خواهیم داشت. ولى پس از بازنشستگى، انواع و اقسام بیماریها به سراغمان می آید و دیگر حال و حوصلهاى برایمان نمی ماند. حقیقت این است که هیچ زمانى بهتر از «همین حالا» براى خوش بودن نیست. اگر حالا نه، پس کى؟ زندگى همیشه و در هر مقطع با چالشهاى زیادى روبرو است. پس بهتر است این واقعیت را به خود بقبولانیم و تصمیم بگیریم که شادى خود را در هر حال حفظ کنیم و یادمان نرود که زمان، منتظر هیچکس نمی ماند. پس دیگر منتظر نباشید .... تا قسط خانه یا ماشینتان تمام شود. تا خانه یا ماشین تازهاى بخرید. تا بچههایتان را به سرانجام برسانید. تا تحصیلتان تمام شود. تا ٥ کیلو چاق شوید. تا ٥ کیلو لاغر شوید. تا ازدواج کنید. تا طلاق بگیرید. تا بازنشسته شوید. تا تابستان. تا بهار. تا زمستان. تا پائیز. تا بمیرید. هیچ زمانى بهتر از «همین حالا» براى شاد بودن نیست. شاد بودن یک سفر است نه یک مقصد. پس طورى کار کنید که انگار به پول نیاز ندارید، طورى عشق بورزید که انگار هیچ وقت آزرده خاطر نشدهاید، و طورى برقصید که انگار هیچکس شما را نگاه نمی کند. |