خواندنی و رنگارنگ

هیچ چیز ارزشمند تر از همین امروز نیست

خواندنی و رنگارنگ

هیچ چیز ارزشمند تر از همین امروز نیست

نخستین اظهارنظرهای گلشیفته فراهانی درباره بازگشت به ایران

نخستین اظهارنظرهای گل‌شیفته فراهانی درباره بازگشت به ایران؛
هیچ جا به اندازه ایران به آدم خوش نمی‌گذرد

حضور داریوش مهرجویی و گلشیفته فراهانی در برنامه در دانشگاه لس‌آنجلس و نمایش فیلم با استقبال خوبی روبه‌رو شده است. این برنامه در واقع به شایعات حضور فراهانی در ایران نیز خاتمه داد؛ شایعاتی همچون مهاجرت او به آمریکا و همچنین این مساله که او نمی‌خواهد بازگردد. در حالی که او در این جلسه اعلا‌م کرد که ان‌شاءالله با پاسپورتم برمی‌گردم.این برنامه به همت بخش مطالعات خاور نزدیک دانشگاه لس‌آنجلس و به افتخار این فیلمساز سرشناس ایرانی برگزار شد. پس از نمایش فیلم درخت گلا‌بی از ساخته‌های سال ۱۹۹۸ این فیلمساز، او و بازیگر نقش اول فیلم، گلشیفته فراهانی به پرسش‌های حاضران در مورد این فیلم، مسائل مربوط به سینمای ایران و مشکلا‌ت تهیه فیلم در ایران پاسخ دادند.
داریوش مهرجویی که خود فارغ التحصیل رشته فیلم و فلسفه از دانشگاه لس‌آنجلس است، پس از پایان تحصیلا‌ت در آمریکا در سال ۱۹۶۴ به ایران بازگشت و با فیلم که بازسازی طنزآمیزی از فیلم‌های جیمزباند آن دوران بود وارد عالم سینما شد. به گزارش سایت‌های خارجی و خبرگزاری‌های داخلی، داریوش مهرجویی در این برنامه ضمن یادآوری خاطرات زمان تحصیل خود در این دانشگاه به حاضران گفت: <من با عشق تحصیل سینما به دانشگاه لس‌آنجلس آمدم و در همان روزهای اول در رشته مخصوصی که فیلمساز نئورئالیستی فرانسه، یکی از معروف‌ترین و مطرح‌ترین کارگردان‌های آن دوران، استاد آن بود اسم‌نویسی کردم. رنوار به من چگونگی کار با بازیگر را آموخت. آن زمان‌ها فرانسیس فوردکاپولا‌ سه سال پیش از ورود من از همین دانشگاه فارغالتحصیل شده بود و کسانی مثل رابرت ردفورد جزو همکلا‌سی‌های من بود.
بعضی وقت‌ها ما در کلا‌س تلفنی با استنلی کوبریک در نیویورک تماس می‌گرفتیم و سوالا‌ت خودمان درباره فیلم و فیلمسازی را با او مطرح می‌کردیم. این دوران همزمان با هجوم ناوهای روسی به کوبا و تشنج و بحران و کسی نمی‌دانست چه پیش خواهد آمد و آیا جنگ خواهد شد یا نه؟> داریوش مهرجویی که در طول سال‌ها بیش از ۴۹ جایزه سینمایی از جشنواره‌های مختلف ایرانی و جهانی به دست آورده است، از بزرگان سینمای روشنفکرانه و موج نوی ایران به شمار می‌رود.

پس از انقلا‌ب فیلم داریوش مهرجویی به علت توجه خاصی که از سوی رهبر انقلا‌ب حضرت امام خمینی(ره) به آن شد مورد استقبال عمومی قرار گرفت و حتی چند سال پیش نسخه کامل آن درسینماهای تهران به نمایش درآمد. بازیگر فیلم آخر او یعنی سنتوری و فیلمی که در این نشست به نمایش درآمد یعنی درخت گلا‌بی گلشیفته فراهانی است که در این برنامه نیز حضور داشت و با سوالا‌ت فراوان حاضران روبه‌رو شد. گلشیفته فراهانی این روزها هنوز هم به خاطر فیلم به کارگردانی ریدلی اسکات مورد توجه قرار گرفته و ستاره هالیوود است. گلشیفته در بخش پرسش و پاسخ پس از اتمام نمایش فیلم درخت گلا‌بی به دعوت داریوش مهرجویی روی صحنه آمد و مورد تشویق شدید حاضران قرار گرفت. برای خیلی‌ها بازگشت او به ایران مهم بود. ‌
گلشیفته فراهانی در مقابل این سوال که آیا او در غرب خواهد ماند یا اینکه به ایران بازخواهد گشت به حاضران گفت: به‌گزارش فارس همچنین داریوش مهرجویی پس از پایان سفر یک‌ماهه به آمریکا، ظرف ۲ هفته آینده در اوایل آذر به ایران بازمی‌گردد. ‌ ‌ مهرجویی در طول اقامت یک‌ماهه در آمریکا در ۹ مرکز فرهنگی و دانشگاهی چون دانشگاه شیکاگو، برکلی، انجمن آسیایی در نیویورک، آتلا‌نتا و کلمبوس حضور یافته و سخنرانی خواهد کرد.
براساس این گزارش، مهرجویی در این سفر در برنامه حضور یافت. این برنامه به همت بخش مطالعات خاور نزدیک دانشگاه لس‌آنجلس برپا شد. در این برنامه فیلم یکی از آثار وی به نمایش درآمد. در این مراسم مهرجویی به همراه گلشیفته فراهانی بازیگر فیلم به سوالا‌ت حضار پاسخ دادند.


گزارش جهان نیوز


داستان حضور «گلشیفته فراهانی» و حواشی بعضاً تأسف انگیزی که پیرامون حضورش در تازه ترین ساخته سینمایی «رایدلی اسکات» بوجود آمد تقریباً در ایران رو به فراموشی است اما عاقبت حضور سینمایی این بازیگر توانا، در ایران هنوز به نقطه قطعی خود نرسیده است.

اگرچه پس از حضور بدون حجاب و خلاف عرف و فرهنگ ایرانی فراهانی روی فرش قرمز مراسم افتتاحیه فیلم «مجموعه دروغ ها» و مصاحبه منتشر شده از او، بسیاری رسانه ها، قطعیت نظرش را بر ماندن در آمریکا و ادامه فعالیت در سینمای هالیوود دانسته بودند، اما او کماکان بر این باور است که «ایران بهترین جایی است که یک فرد می تواند در آن زندگی کند و جایی است که یک نفر می تواند خوش بگذراند.»

«گلشیفته فراهانی» که برای حضور در نشست پرسش و پاسخ فیلم «درخت گلابی» به دعوت داریوش مهرجوئی به لس آنجلس رفته بود، در مقابل این سئوال که آیا او درغرب خواهد ماندو یا اینکه به ایران باز خواهد گشت به حاضران گفت:«آدم از فردا هیچ خبری ندارد. شاید این حرف کمی فلسفی باشد ولی من کلاً در زندگی سعی می کنم به فردا فکر نکنم. در واقع مسئله ای که برای من پیش آمد به خاطر رفتن روی فرش قرمز بدون روسری بود که شاید اولین باری است که بعد از انقلاب رخ می دهد اما مسئله این است که من کارغیرقانونی نکرده ام و قوانین هر کشوری تا آنجایی که مرزهای آن کشور هستند صادق است، همانطور که می بینیم مهمان هایی هم که به ایران می آیند روسری سر می کنند.»

او در ادامه گفت:«به هر حال من همیشه یکی ازافتخاراتم این است که بتوانم سفیری خوب برای ایران باشم ، من در هر شرایطی به شدت عاشق ایران هستم، اما فردا همه چیز را مشخص می کند؛ من با پاسپورتم از ایران آمده ام و انشاءالله با همین پاسپورت هم به ایران بازخواهم گشت.»

برنامه ای که فراهانی در آن این حرف ها را زد «شبی با داریوش مهرجویی» نام داشت که به همت بخش مطالعات خاورنزدیک دانشگاه لس آنجلس و برای این فیلمساز ایرانی برگزار شد. پس از نمایش فیلم «درخت گلابی» ازساخته های سال ۱۹۹۸ این فیلمساز، او و بازیگر نقش اول فیلم، گلشیفته فراهانی به پرسش های حاضران در مورد این فیلم و سینمای ایران پاسخ گفتند.

فراهانی بازیگر فیلم «سنتوری»(آخرین ساخته مهرجویی) هم هست که پس از بازی در فیلم هالیوودی «مجموعه دروغ ها» به کارگردانی «رایدلی اسکات» ظاهراً تصمیم به مهاجرت از ایران گرفته بود.

این نخستین بار است که فراهانی، پس از حضور بدون حجاب بر فرش قرمز «مجموعه دروغ ها» در یک مکان عمومی حضور پیدا می کند و برخلاف خبرسازی رسانه های غربی برای بازگشت به ایران ابراز تمایل می کند.

اگرچه تصمیم این بازیگر توانا برای بازگشت به ایران تصمیمی محترم و قابل تقدیر است اما آنچه خود او نیز باید برای پرداخت به آن همراهی و نیز صداقت کامل را داشته باشد، لزوم پرداخت حقوقی به کیفیت حضور خارج از عرفش در برابر رسانه هاست.

بحث بر سر این نیست که از لحاظ حقوقی کاری خارج از چارچوب قانونی، صورت گرفته باشد یا نه بلکه بحث این است که اگر فراهانی خود را «سفیر فرهنگ ایران» می داند پربیراه نیست که از او نه فقط پایبندی به قانون که احترام و تأسی به عرف و اخلاق و مذهب هم میهنان را هم مطالبه کنیم. او نیز حتماً می داند که امروز، تنها یک شخصیت حقیقی نیست؛ که بازیگری از «سینمای ایران» است که باورها و اعتقادات یک کشور را در حضورهای بین المللی خود نمایندگی می کند. این دیگر نه یک «انتخاب» برای بازیگر که یک «واقعیت» برای اوست.

نقل قولهای به یاد ماندنی

  • اگر از فردی بخواهند که رفتگری کند، او باید خیابانها را تمیز کند، حتی اگر میکل آنژ روی آن نقاشی کرده باشد، یا بتهوون روی آن نت موسیقی نوشته باشد و یا شکسپیر روی آن شعر نوشته باشد. او باید خیابانها را آنچنان تمیز کند که در روز قیامت تمام فرشتگان زمین و آسمان بگویند: او رفتگری بود که کارش را درست انجام داد.

(دکتر مارتین لوترکینگ)

  • بی‌عدالتی در هرجا، تهدیدی برای عدالت در همه جاست.

(دکتر مارتین لوترکینگ)

  • آنهایی که نمی‌توانند صدای موزیک را بشنوند فکر می‌کنند کسانی که می‌رقصند دیوانه هستند.

  • به کسانی که در جستجوی حقیقت‌اند اعتماد کن و به کسانی که آن را یافته‌اند شک کن.

(آندره ژید)

  • هیچ چیز خطرناکتر از یک ایده نیست، وقتی که شما فقط یک ایده داشته باشید.

  • زندگی یک بیماری جنسی واگیردار است.

  • آدم برای زندگی کردن به دنیا می‌آید نه برای وجود داشتن.

  • هرگز فرصتی که برای سکوت کردن به دست می‌آوری را از دست نده.

  • خنده، کوتاهترین فاصله بین دو نفر است.

  • در بین تمام کلماتی که بر زبان و قلم جاری می‌شوند، غمبارترین آنها این است: «می‌توانست این طوری باشد».

(جان گرین لیف ویتیر)

  • دوستان ما فرشتگانی هستند که هنگامی که بالهای ما چگونه پرواز کردن را فراموش می‌کنند، ما را بلند می‌کنند تا روی پایمان بایستیم.

  • طوری زندگی کن که انگار قرار است فردا بمیری. طوری یاد بگیر که انگار قرار است تا ابد زندگی کنی.

(گاندی )

  • اگر کسی را دوست داری، به او بگو. زیرا قلبها معمولاً با کلماتی که ناگفته می‌مانند، می‌شکنند.

  • برای یک زندگی خوب: مثل سگ کارکن، مثل اسب بخور، مثل روباه فکر کن و مثل خرگوش بازی کن.

(جرج آلن)

  • همیشه به یاد داشته باش که تو منحصر به فرد و یگانه‌ای. درست مثل بقیه مردم.

  • سه جور دروغ وجود دارد: دروغ معمولی، دروغهای کثیف و آمار

(بنجامین دیزرائیلی)

  • سادگی شخصیت، نتیجه پیچیدگی فکر است.

  • درباره آدمها از سوالاتی که می‌پرسند قضاوت کن نه از جوابهایی که می‌دهند.

(ولتر)

  • یکی را به قیمت دو تا بخر و یکی مجانی ببر!

  • قشنگترین چیزهای دنیا نه قابل دیدن و نه حتی قابل لمس کردن هستند. بلکه باید آنها را با قلب خود حس کنید.

(هلن کلر)

  • شما چیزهایی را می‌بینید و می‌پرسید «چرا؟». اما من در رویای چیزهایی که هرگز وجود نداشته‌اند بسر می‌برم و می‌پرسم «چرا نه؟»

(برنارد شاو)

  • بسیاری از ایده‌ها هنگامی که در ذهن کس دیگری به غیر از پدیدآورنده آن جا می‌گیرند بهتر پرورش می‌یابند.

(اولیور هلمز)

  • اگر من توانسته‌ام دورترها را ببینم به دلیل این است که بر شانه غولها ایستاده‌ام.

(ایزاک نیوتن)

  • بیست سال بعد، بابت کارهایی که نکرده‌ای بیشتر افسوس می‌خوری تا بابت کارهایی که کرده‌ای. بنابراین روحیه تسلیم‌پذیری را کنار بگذار. از حاشیه امنیت بیرون بیا. جستجو کن. بگرد. آرزو کن. کشف کن.

(مارک تواین)

  • تخیل مهمتر از دانش است.

(آلبرت اینشتن)

  • هیچکس مهارتی بیشتر یا کمتر از مهارت خودش ندارد.

(لئونارد داوینچی)

  • زندگی آن چیزی است که هنگامی که سرگرم برنامه ریزیهای دیگری هستید، برایتان اتفاق می‌افتد.

(جان لنون)

  • در سیاست، حماقت نقص به حساب نمی‌آید.

(ناپلئون بناپارت)

  • می‌دانی مشکلت چیست؟ ... فکر می‌کنی که همه چیز را می‌دانی اما هنوز فرق بین گرفتاری و مشکل را نمی‌دانی. اگر پایت بشکند، اگر چیزی نداشته باشی که بخوری، اگر خانه‌ات آتش بگیرد، اینها مشکلات هستند ولی بقیه چیزها گرفتاری است. زندگی گرفتاری است. یاد بگیر که گرفتاریها را از مشکلات واقعی تفکیک کنی. این جوری زندگی بیشتری خواهی کرد.

  • احتمال یافتن من در این اتاق، نسبت معکوس با میزان عجله شما دارد.

(یادداشت پشت در اتاق یک استاد)

  • این که کنجکاوی از دست آموزش رسمی جان سالم به در برده است، به معجزه شبیه است.

(آلبرت اینشتن)

  • ببخشید. من شماره تلفنم را گم کرده‌ام. می‌توانم از مال شما استفاده کنم؟

  • اگر من به تو بگویم که اندام زیبایی داری، تو هم همین را به من می‌گویی؟

  • شما با کشته شدن به خاطر وطنتان در جنگ پیروز نمی‌شوید. بلکه وقتی در جنگ پیروز می‌شوید که باعث شوید یک حرامزاده دیگری به خاطر وطنش کشته شود.

(ژنرال پاتون)

  • هر 10 ثانیه یکبار، در یک جایی در کره زمین، زنی یک بچه به دنیا می‌آورد. او را پیدا کنید و جلوی این کارش را بگیرید.

  • منابع این دنیا برای برآورده ساختن نیازهای همه آدمیان کافی است ولی برای برآورده ساختن طمعهای آنان نه.

(فرانک بوخمان)

  • اولین و آخرین چیزی که برای نبوغ مورد نیاز است، عشق به حقیقت است.

(گوته)

  • من نمی‌خواهم از طریق کارهایم جاودانه شوم ... من می‌خواهم از طریق نمردن جاودانه شوم.

(وودی آلن)

  • لیدی آستور: اگر شما شوهر من بودید، در چایی‌تان سم می‌ریختم.
  • وینستون چرچیل: خانم، اگر من شوهر شما بودم، آن را می‌خوردم.
  • افراد منطقی خودشان را با دنیا تطبیق می‌دهند. افراد غیر منطقی سعی می‌کنند دنیا را با خودشان تطبیق دهند. پیشرفت بستگی به افراد غیرمنطقی دارد.

(جرج برنارد شاو)

  • آیا عاشق زندگی نیستید؟ پس زمان را تلف نکنید. زیرا این چیزی است که زندگی از آن ساخته شده است.

(بنجامین فرانکلین)

  • زندگی مهمتر از آن است که آن را جدی بگیرید.

  • «من بیشترین تلاشم را کردم.» این تمام آن چیزی است که یک نفر به عنوان فلسفه زندگی به آن نیاز دارد.

(لین یوتانگ)

  • با کسی ازدواج نکنید که می‌خواهید با او زندگی کنید. با کسی ازدواج کنید که نمی‌توانید بدون او زندگی کنید.

  • در پایان، آنچه به یادمان می‌ماند سخنان دشمنانمان نیست بلکه سکوت دوستانمان است.

(مارتین لوترکینگ)

  • آنچه را می‌شنوم، فراموش می‌کنم. آنچه را می‌بینم، به خاطر می‌سپارم. آنچه را انجام می‌دهم، درک می‌کنم.

(کنفوسیوس)

  • نشانه این که به کامپیوتر معتاد شده‌اید این است که وقتی شیر از دستتان ریخت، اولین چیزی که به فکرتان برسد« undo » باشد.

  • «موانع»، آن چیزهای وحشتناکی هستند که وقتی چشمتان را از روی هدف بر می‌دارید، به نظرتان می‌رسند.

(هنری فورد)

  • تمام حقایق سه مرحله را پشت سرگذاشته‌اند: اول، مورد تمسخر واقع شده‌اند. دوم، به شدت با آنها مخالفت شده است. سوم، به عنوان یک چیز بدیهی پذیرفته شده‌اند.

(آرتور شوینهاور)

  • امروز، فردایی است که دیروز نگرانش بودی.

٤٠ توصیه برای لذت بردن از زندگی

١- به تماشای غروب آفتاب بنشینید.
٢- بیشتر بخندید.
٣- کمتر گله کنید.
٤- با تلفن کردن به یک دوست قدیمی، او را غافلگیر کنید.
٥- هدیه‌هایی که گرفته‌اید را بیرون بیاورید و تماشا کنید. شاید برایتان قابل استفاده باشند.
٦- دعا کنید.
٧- در داخل آسانسور با آدمها صحبت کنید.
٨- هر از گاهی نفس عمیق بکشید.
٩- لذت عطسه کردن را حس کنید.
١٠- قدر این که پایتان نشکسته است را بدانید.
١١- زیر دوش آواز بخوانید.
١٢- با بقیه فرق داشته باشید.
١٣- کفشهایتان را عوضی پایتان کنید و به خودتان بخندید.
١٤- به دنیای بالای سرتان خیره شوید.
١٥- با حیوانات بازی کنید.
١٦- کارهای برنامه‌ریزی نشده انجام دهید. برای انجام آن در همین آخر هفته برنامه‌ریزی کنید!
١٧- برای کاری برنامه‌ریزی کنید و آن را درست طبق برنامه انجام دهید. البته کار مشکلی است!
١٨- از تناقضات لذت ببرید.
١٩- دستان خود را در آسمان تکان دهید.
٢٠- در حوض یا استخری که ماهی دارد شنا کنید، کنار آنها.
٢١- از درخت بالا بروید.
٢٢- در حال رفتن به کلاس، یکبار دور خودتان بچرخید.
٢٣- به دیگران بگوئید که خوشگل شده‌اند.
٢٤- مجموعه‌ای از یک چیز (تمبر، برگ، سنگ، جغد، ...) برای خودتان جمع‌آوری کنید.
٢٥- هر وقت که امکانش وجود داشت پابرهنه راه بروید.
٢٦- آدم برفی یا خانه  ماسه‌ای بسازید.
٢٧- بدون آن که مقصد خاصی داشته باشید پیاده روی کنید.
٢٨- وقتی تمام امتحاناتتان تمام شد، برای خودتان یک بستنی بخرید و با لذت بخورید.
٢٩- جلوی آینه شکلک در بیاورید و خودتان را سرگرم کنید.
٣٠- فقط نشنوید، سعی کنید گوش کنید.
٣١- رنگهای اصلی را بشناسید و از آنها لذت ببرید.
٣٢- وقتی از خواب بیدار می‌شوید، زنده بودنتان را حس کنید.
٣٣- زیر باران راه بروید.
٣٤- تا جایی که می‌توانید بالا بپرید.
٣٥- برقصید. حتی در تختخواب.
٣٦- کمتر حرف بزنید و بیشتر بگوئید.
٣٧- قبل از آن که مجبور به رژیم گرفتن بشوید، حرکات ورزشی انجام دهید.
٣٨- بازی شطرنج را یاد بگیرید.
٣٩- کنار رودخانه یا دریا بنشینید و در سکوت به صدای آب گوش کنید.
٤٠- هرگز شوخ طبعی خود را از دست ندهید.
 

این مطلب را تا آخر بخوانید

١٨ سال پیش من در شرکت سوئدى ولوو استخدام شدم. کار کردن در این شرکت تجربه جالبى براى من به وجود آورده است. در اینجا هر پروژه‌اى ٢ سال طول می‌کشد تا نهایى شود، حتى اگر ایده ساده و واضحى باشد. این قانون اینجاست.

جهانى شدن (globalization) باعث شده است که همه ما در جستجوى نتایج فورى و آنى باشیم. و این مشخصاً با حرکت کند سوئدی‌ها در تناقض است. آن‌ها معمولاً تعداد زیادى جلسه برگزار می‌کنند، بحث می‌کنند، بحث می‌کنند، بحث می‌کنند و خیلى به آرامى کارى را پیش می‌برند. ولى در انتها، این شیوه همیشه به نتایج بهترى می‌انجامد.

به عبارت دیگر:

١- سوئد در حدود ۴۵۰,۰۰۰ کیلومتر مربع وسعت دارد.
٢- سوئد ٢ میلیون جمعیت دارد.
٣- استلهکم، پایتخت سوئد ۵۰۰,۰۰۰ نفر جمعیت دارد.
٤- ولوو، اسکانیا، اریکسون و الکترولوکس برخى از شرکت‌هاى تولیدى سوئد هستند.

نخستین بارى که در سوئد بودم، یکى از همکارانم هر روز صبح با ماشینش مرا از هتل برمی‌داشت و به محل کار می‌برد. ماه سپتامبر بود و هوا کمى سرد و برفى. ما صبح‌ها زود به کارخانه می‌رسیدیم و همکارم ماشینش را در نقطه دورى نسبت به ورودى ساختمان پارک می‌کرد. در آن زمان، ٢٠٠٠ کارمند ولوو با ماشین شخصى به سر کار می‌آمدند. روز اوّل، من چیزى نگفتم، همین طور روز دوم و سوم. روز چهارم به همکارم گفتم: «آیا جاى پارک ثابتى داری؟» چرا ماشینت را این قدر دور از در ورودى پارک می‌کنى در حالى که جلوتر هم جاى پارک هست؟ او در جواب گفت: «براى این که ما زود می‌رسیم و وقت براى پیاده‌ رفتن داریم. این جاها را باید براى کسانى بگذاریم که دیرتر می‌رسند و احتیاج به جاى پارکى نزدیک‌تر به در ورودى دارند تا به موقع به سرکارشان برسند. تو این طور فکر نمی‌کنی؟» میزان شرمندگى مرا خودتان حدس بزنید.

این روزها، جنبشى در اروپا راه افتاده به نام غذاى آهسته (Slow Food). این جنبش می‌گوید که مردم باید به آهستگى بخورند و بیاشامند، وقت کافى براى چشیدن غذایشان داشته باشند، و بدون هرگونه عجله و شتابى با افراد خانواده و دوستانشان وقت بگذرانند. غذاى آهسته در نقطه مقابل غذاى سریع (Fast Food) و الزاماتى که در سبک زندگى به همراه دارد قرار می‌گیرد. غذاى آهسته پایه جنبش بزرگترى است که توسط مجله بیزنس ویک «اروپاى آهسته» نامیده شده است.

این جنبش اساساً حس «شتاب» و «دیوانگی» به وجود آمده بر اثر نهضت جهانى شدن را زیر سوال می‌برد. نهضتى که «کمیّت» را جایگزین «کیفیت» در همه شئون زندگى ما کرده است. مردم فرانسه با وجودى که ٣٥ ساعت در هفته کار می‌کنند امّا از آمریکائی‌ها و انگلیسی‌ها مولّدترند. آلمانی‌ها ساعت کار هفتگى را به ٨/٢٨ ساعت تقلیل داده‌اند و مشاهده کرده‌اند که بهره‌ورى و قدرت تولیدشان ٢٠٪ افزایش یافته است. این گرایش به آهستگى و کندکردن جریان شتاب آلود زندگى، حتى نظر آمریکائی‌ها را هم جلب کرده است.

البته این گرایش به عدم شتاب، به معنى کمتر کار کردن یا بهره‌ورى کمتر نیست. بلکه به معنى انجام کارها با کیفیت، بهره‌ورى و کمال بیشتر، با توجه بیشتر به جزئیات و با استرس کمتر است. به معنى برقرارى مجدّد ارزش‌هاى خانوادگى و به دست آوردن زمان آزاد و فراغت بیشتر است. به معنى چسبیدن به «حال» در مقابل «آینده » نامعلوم و تعریف نشده است. به معنى بها دادن به یکى از اساسی‌ترین ارزش‌هاى انسانى یعنى ساده زندگى کردن است.

هدف جنبش آهستگى، محیط‌هاى کارى کم تنش‌تر، شادتر و مولّدترى است که در آن‌، انسان‌ها از انجام دادن کارى که چگونگى انجام دادنش را به خوبى بلدند، لذت می‌برند. اکنون زمان آن فرا رسیده است که توقف کنیم و درباره این که چگونه شرکت‌ها به تولید محصولاتى با کیفیت بهتر، در یک محیط آرامتر و بی‌شتاب و با بهره‌ورى بیشتر نیاز دارند، فکر کنیم.

بسیارى از ما زندگى خود را به دویدن در پشت سر «زمان» می‌گذرانیم امّا تنها هنگامى به آن می‌رسیم که بر اثر سکته قلبى یا در یک تصادف رانندگى به خاطر عجله براى سر وقت رسیدن به سر قرارى، بمیریم. بسیارى از ما آنقدر نگران و مضطرب زندگى خود در آینده هستیم که زندگى خود در حال حاضر، یعنى تنها زمانى که واقعاً وجود دارد را فراموش می‌کنیم. همه ما در سراسر جهان، زمان برابرى در اختیار داریم. هیچکس بیشتر یا کمتر ندارد. تفاوت در این است که هر یک از ما با زمانى که در اختیار داریم چکار می‌کنیم. ما نیاز داریم که هر لحظه را زندگى کنیم. به گفته جان ‌لنون، خواننده معروف: «زندگى آن چیزى است که براى تو اتفاق می‌افتد، در حالى که تو سرگرم برنامه‌ریزی‌هاى دیگرى هستى.»

به شما به خاطر این که تا پایان این مطلب را خواندید تبریک می‌گوئیم. بسیارى هستند که براى هدر ندادن «زمان»، از وسط مطلب آن را رها می‌کنند تا از قافله «جهانى شدن» عقب نمانند!

 

۷عامل انحطاط جهان

١- ثروت بدون کار

٢- لذت بدون وجدان

٣- دانش بدون تعهد

٤- تجارت بدون پاکدامنى

٥- علم بدون انسانیت

٦- عبادت بدون فداکارى

٧- سیاست بدون اصول اخلاقى

«مهاتما گاندى»

پیشنهاداتى ساده براى سالى پربارتر

همه چیز باید تا حد امکان ساده باشد، اما نه خیلى پیش پاافتاده

(آلبرت انیشتین)

١. هر روز ١٠ الى ٣٠ دقیقه پیاده‌روى کرده و لبخند بر لب داشته باشید زیرا که لبخند بهترین داروى ضدافسردگى است.
٢. هر روز ١٠ دقیقه در سکوت بنشینید.
٣. شب‌ها زودتر بخوابید و هنگامى که صبح از خواب بیدار مى‌شوید جمله زیر را کامل کنید:
«امروز هدف من این است که .................................................................. .»
٤. همواره با سه عامل زیر زندگى کنید:
انرژى - شوق و ذوق - همدلى
٥. نسبت به سال گذشته فیلم‌هاى خوب بیشترى تماشا کنید، بازى‌هاى بیشترى انجام دهید و کتاب‌هاى بیشترى مطالعه کنید.
٦. فرصت بیشترى براى دعا کردن و با خدا راز و نیاز کردن، عبادت، تفکر عمیق، یوگا و فعالیت‌هائى از این قبیل اختصاص دهید زیرا این گونه فعالیت‌ها سوخت لازم براى زندگى پرکار را به شما مى‌رسانند.
٧. اوقات بیشترى را با افراد بالاى هفتاد سال و کمتر از شش سال بگذرانید.
٨. بیشتر از غذاهاى درختى و گیاهى و کمتر از غذاهایى که به‌طور مصنوعى تولید مى‌شوند استفاده کنید.
٩. بیشتر چاى سبز بنوشید. تمشک، ماهى، سبزیجات، بادام و گردو بیشتر بخورید.
١٠. سعى کنید در هر روز بر لبان حداقل سه نفر لبخند بنشانید.
١١. خانه، ماشین و میزتان را تمیز کنید و اجازه دهید انرژى تازه در زندگى شما جریان یابد.
١٢. وقت با ارزشتان را با غیبت کردن، مواردى که گذشته، افکار منفى یا چیزهایى که در کنترل شما نیستند هدر ندهید، در عوض انرژى خود را در لحظه مثبت فعلى سرمایه‌گذارى کنید.
١٣. توجه داشته باشید که زندگى مدرسه است و شما براى یادگیرى این جا هستید. مسائل بخشى از برنامه درسى هستند که ظاهر مى‌شوند و به آرامى کنار مى‌روند مانند مسائل در یک کلاس درس ریاضى که مى‌آیند و مى‌روند، اما درس‌هایى که شما مى‌آموزید براى یک عمر باقى مى‌مانند.
١٤. صبحانه را شاهانه، ناهار را مانند شاهزاده و شام را مانند دانشجویى که پول چندانى برایش باقى نمانده میل کنید.
١٥. بیشتر بخندید و لبخند بزنید که این‌ها انرژى‌هاى منفى را دور نگه مى‌دارند.
١٦. زندگى عادلانه نیست ولى هنوز خوب است. زندگى کوتاه‌تر از آن است که صرف نفرت از دیگران شود.
١٧. خودتان را زیاد جدى نگیرید، دیگران هم نمى‌گیرند.
١٨. شما مجبور نیستید در هر بحثى برنده باشید، موافقت کنید که با شما موافق نباشند.
١٩. با گذشته خود صلح کنید تا زمان حالتان را به‌هم نریزد.
٢٠. زندگى خود را با زندگى دیگران مقایسه نکنید. شما نمى‌دانید و هیچ ایده‌اى از این که سفر (زندگى) آن‌ها به خاطر چیست ندارید.
٢١. شمع روشن کنید، از ملافه‌هاى زیبا استفاده کنید، لباس خواب راحت و زیبا بپوشید و براى اوقات خاص آن‌ها را نگاه ندارید. امروز همان روز خاص است. هیچ کس مسئوول شادى شما نیست جز خود شما.
٢٢. هر به اصطلاح مصیبتى را با این کلمات «آیا پس از پنج سال این واقعه مهم خواهد بود؟» تجزیه و تحلیل کنید.
٢٣. هر کس و هر چیز را ببخشید. آنچه دیگران درباره شما فکر مى‌کنند به شما ارتباطى ندارد.
٢٤. زمان تقریباً همه چیز را شفا مى‌دهد، به زمان فرصت بدهید.
٢٥. هر موقعیتى چه خوب و چه بد مى‌گذرد.
٢٦. شغل شما به هنگام بیمارى از شما مراقبت نمى‌کند، دوستانتان از شما مراقبت مى‌کنند. پس با دوستانتان در ارتباط باشید.
٢٧. خود را از قید و بند چیزهاى بدون استفاده، زشت و غم‌افزا رها کنید.
٢٨. حسرت خوردن هدر دادن وقت است. شما آنچه را که مورد نیازتان است در اختیار دارید.
٢٩. بهترین چیزها هنوز در راهند.
٣٠. مهم نیست چه احساسى دارید، برخیزید لباس خوب بپوشید و حضورتان را به طریقى نشان دهید.
٣١. کار صحیح را انجام دهید.
٣٢. با پدر، مادر و نزدیکان خود در تماس باشید.
٣٣. هر شب قبل از رفتن به رختخواب جملات زیر را کامل کنید:
خدا را به خاطر ........................ شکر مى‌کنم. امروز به این هدف خود رسیدم که ....................... .
٣٤. به خاطر داشته باشید که شما باارزشتر از آن هستید که تحت فشارهاى روانى باشید. از زندگى لذت ببرید و در نظر داشته باشید که این جا سرزمین شادى‌هاى کودکانه نیست که بازى‌ها را سریع انجام داده و بیرون روید.

این پیشنهادات به مناسبت سال جدید چینى به انگلیسى منتشر شده ولى منبع اصلى آن‌ها ذکر نگردیده است.