خواندنی و رنگارنگ

هیچ چیز ارزشمند تر از همین امروز نیست

خواندنی و رنگارنگ

هیچ چیز ارزشمند تر از همین امروز نیست

ارتباط فیلم های سینمایی با زندگی سخت دانشجویان!

شماره دانشجویی : مدرک جرم
اعتراض برای کیفیت غذا : می خواهم زنده بمانم
روز پرداخت وام دانشجو : روز فرشته
دانشجوی اخراجی : مردی که به زانو در آمد
دانشجوی مشروطی : مردی که موش شد
آینده تحصیل کرده : دست فروش
کلاس های ساعت 12-2: خواب وبیدار
رئیس دانشگاه : مرد نامرئی
شهریه  دانشجویان : تاراج
استاد راهنما : گمشده
به دنبال سرویس : دونده
ازدواج دانشجوئی : عروسی خوبان
دانشجویی که تغییر رشته داده : بازنده
بوفه دانشگاه : غارتگران
سرویس دانشگاه : اتوبوسی بسوی مرگ
امید به بهبود اوضاع : توهم
گردهمایی استادان : دسیسه
پاس کردن یک درس: یکبار برای همیشه
علت نیافتن بعضی از دانشجویان : رابطه پنهان
رئیس دانشکده : سناتور
التماس برای نمره : اشک کوسه
امور دانشجویان : سایه شوگان
سوار شدن به اتوبوس : یورش
ترم آخر : بوی خوش زندگی
پایان نامه : زندگی دیگر هیچ
سالهای پیش از دانشگاه : آن روزهای خوش
دانشجوی تازه وارد : هالوی خوش شانس
ثبت نام ترم جدید : ده فرمان
دانشجوی پزشکی : به خاطر یک مشت دلار
دانشجوی ادبیات : نان و شعر
وام تحصیلی : جهیزیه رباب
خانواده دانشجویان : بینوایان
دانشگاه آزاد : جیب برها به بهشت نمی روند
دانشجوی مدل رپی : الو، الو، من جوجوام
دانشجوی فوق لیسانس : قهرمان قهرمانان
انتخاب درس افتاده : زخم کهنه
اولین امتحان : اولین خون
شب امتحان : امشب اشکی میریزد
مراقبین امتحان : سایه عقاب
شاگرد اول کلاس : مردی که زیاد می دانست
تقلب : عملیات سری
تدریس در دانشگاه : تجارت
روز دریافت کارنامه : روز واقعه
تعطیلات بین ترمی : روزهای خوب زندگی
دانشجوی فارغ التحصیل : دیوانه از قفس پرید
انصراف دادن : فرار بسوی خوشبختی
ادامه تحصیل تا دکترا : دیدار در استانبول
وعده رئیس دانشگاه : بلوف تصویه حساب : خط پایان
شیرینی گرفتن از فارغ تحصیلی : ضربه آخر
عمر دانشجو : بر باد رفته

مجسمه های شنی

   

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

زندگی مثل چای است

گروهى از فارغ‌التحصیلان قدیمى یک دانشگاه که همگى در حرفه  خود آد‌م‌هاى موفقى شده بودند، با همدیگر به ملاقات یکى از استادان قدیمى خود رفتند. پس از خوش و بش اولیه، هر کدام از آنها در مورد کار خود توضیح می‌داد و همگى از استرس زیاد در کار و زندگى شکایت می‌کردند.
استاد به آشپزخانه رفت و با یک کترى بزرگ چاى و انواع و اقسام فنجان‌هاى جوراجور، از پلاستیکى و بلور و کریستال گرفته تا سفالى و چینى و کاغذى (یکبار مصرف) بازگشت و مهمانانش را به چاى دعوت کرد و از آنها خواست که خودشان زحمت چاى ریختن براى خودشان را بکشند.
پس از آن که تمام دانشجویان قدیمى استاد براى خودشان چاى ریختند و صحبت‌ها از سر گرفته شد، استاد گفت: «اگر توجه کرده باشید، تمام فنجان‌هاى قشنگ و گران‌قیمت برداشته شده و فنجان‌هاى دم دستى و ارزان‌قیمت، داخل سینى برجاى مانده‌اند. شما هر کدام بهترین چیزها را براى خودتان می‌خواهید و این از نظر شما امرى کاملاً طبیعى است، امّا منشاء مشکلات و استرس‌هاى شما هم همین است.
مطمئن باشید که فنجان به خودى خود تاثیرى بر کیفیت چاى ندارد. بلکه برعکس، در بعضى موارد یک فنجان گران‌قیمت و لوکس ممکن است کیفیت چایى که در آن است را از دید ما پنهان کند.
چیزى که همه شما واقعاً مى‌خواستید یک چاى خوش عطر و خوش طعم بود، نه فنجان. امّا شما ناخودآگاه به سراغ بهترین فنجان‌ها رفتید و سپس به فنجان‌هاى یکدیگر نگاه مى‌کردید.
زندگى هم مثل همین چاى است. کار، خانه، ماشین، پول، موقعیت اجتماعى و .... در حکم فنجان‌ها هستند. مورد مصرف آنها، نگهدارى و دربرگرفتن زندگى است. نوع فنجانی که ما داشته باشیم، نه کیفیت چاى را مشخص می‌کند و نه آن را تغییر می‌دهد. امّا ما گاهى با صرفاً تمرکز بر روى فنجان، از چایى که خداوند براى ما در طبیعت فراهم کرده است لذت نمی‌بریم.
خداوند چاى را به ما ارزانى داشته نه فنجان را. از چایتان لذت ببرید. خوشحال بودن البته به معنى این که همه چیز عالى و کامل است نیست. بلکه بدین معنى است که شما تصمیم گرفته‌اید آن سوى عیب و نقص‌ها را هم ببینید.»
در آرامش زندگى کنید، آرامش هم درون شما زندگى خواهد کرد.
 

چند تصویر جالب

1- شاهزاده جوان  یا  پیرزن؟

 

٢- تعداد پاهای فیل

این فیل چند پا دارد؟



3- دایره‌های متحرک

به نقطه‌ای که در مرکز دایره‌ها قرار دارد خیره شوید و سرتان را جلو و عقب ببرید.


4- حرکت مداوم

برای تماشای حرکت در یک تصویر ثابت به عکس زیر توجه کنید.


5- دایره‌هایی که محو می‌شوند.

به مرکز دایره خیره شوید و ببینید که چگونه دایره‌ها محو می‌شوند!

واقعیتهای روزگار ما

• ما اکنون ساختمانهاى بلندترى داریم اما سقف تحمل‌مان کوتاهتر شده است.

• جاده‌هاى پهن‌ترى داریم اما دیدگاهمان باریکتر شده است.

• بیشتر خرج می‌کنیم ولى کمتر به‌دست می‌آوریم.

• بیشتر از سابق خرید می‌کنیم ولى شادى کمترى نصیب‌مان می‌شود.

• خانه‌هاى بزرگترى داریم با خانواده‌هاى کوچکتر.

• راحتى بیشترى داریم ولى وقت کمتر.

• درجات تحصیلى بالاترى کسب می‌کنیم ولى فهم و ذوقمان پائینتر آمده است.

• دانش بیشترى داریم ولى قدرت تشخیص کمتر.

• تجربه بیشترى داریم ولى مشکلاتمان هم بیشتر شده است.

• بیشتر از سابق دارو می‌خوریم ولى سلامتى کمترى داریم.

• نوشیدنى زیاد می‌خوریم، سیگار زیاد می‌کشیم، بی‌پروا خرج می‌کنیم، بسیار کم می‌خندیم، با سرعت زیاد رانندگى می‌کنیم، زود عصبانى می‌شویم، شبها دیر می‌خوابیم، صبحها خسته از خواب بیدار می‌شویم، بسیار کم می‌خوانیم، بسیار زیاد تلویزیون تماشا می‌کنیم و به‌ندرت دعا می‌کنیم.

• مقدار چیزهایى که در اختیار داریم بسیار بیشتر از سابق است ولى ارزش خود ما کمتر شده است.

• بیشتر حرف می‌زنیم و کمتر فکر می‌کنیم.

• کمتر عشق می‌ورزیم و بیشتر نفرت داریم.

• یاد گرفته‌ایم چگونه زندگى را بگذرانیم ولى نمی‌دانیم چگونه زندگى را بسازیم.

• ما سالهاى زندگیمان را افزایش داده‌ایم ولى زندگى سالهایمان کاهش یافته است.

• ما تا ماه می‌رویم و بر می‌گردیم ولى از کوچه رد نمی‌شویم تا به همسایه جدیدمان سرى بزنیم.

• کارهاى بزرگترى انجام داده‌ایم ولى نه بهتر.

• اتم را شکافته‌ایم ولى پیشداوریهایمان دست نخورده باقى مانده‌اند.

• بیشتر برنامه‌ریزى می‌کنیم و کمتر کار.

• همیشه عجله داریم و کمتر صبر می‌کنیم.

• کامپیوترهاى بیشترى می‌سازیم و اطلاعات بیشترى در آنها نگاهدارى می‌کنیم ولى ارتباطمان با همدیگر کمتر و کمتر شده است.

• با سیستم تغذیه‌اى که داریم، چاقتر از سابق شده‌ایم ولى شخصیت‌مان نحیفتر و لاغرتر شده است.

• حالا زن و مرد هر دو کار می‌کنند و درآمد خانواده بیشتر شده است ولى میزان طلاق هم افزایش یافته است. خانه‌ها شیکتر ولى خانواده‌ها کوچکتر و شکسته‌تر.
 

نرخ ویزیت وکیل

یک مشترى براى اولین بار وارد دفتر یک وکیل شد. 
مشترى:  ببخشید،   نرخ مشورت با شما چقدره؟
وکیل:  ١٠٠ هزار تومان براى سه سوال.
مشترى:  فکر نمى کنید کمى گرون باشه؟
وکیل:  چرا.  همینطوره.  سوال سوم تون چیه؟