• آب در آبشار مى دود، در رودخانه قدم مى زند و در مرداب استراحت مى کند.
• براى اینکه از تنهایى نجات پیدا کنم، در پشه بندم را به روى پشه ها گشودم.
• لوکوموتیوى را که سوت بلبلى مى زد در قفس انداختم.
• وقتى تصویر گل محمدى در آب افتاد، ماهیها صلوات فرستادند.
• در خودکشى قاتل و مقتول یکى است.
• آدم خودپرست خیال مى کند خورشید براى برنزه کردن او به کنار دریا آمده است.
• پروانه وقتى مى خواست با شمع عکس یادگارى بیاندازد خاکستر شد.
• وصیت کردم جسدم را روى پل صراط به خاک بسپارند.
• قطره باران شلوارش را بالا زده بود که خیس نشود.
• بلبل قبل از خواندن تارهاى صوتى اش را کوک مى کند.
• پایم را با ذره بین بزرگ کردم کفشم برایم تنگ شد.
• سطل زباله داشت به خودش عطر مى زد.
• ساعت به ریش ضرب المثل «وقت طلاست» مى خندید.
• دو خط موازى در ایام نوروز یکدیگر را در آغوش فشردند.
• منجم خودپرست وقتى ستاره اقبالش را کشف کرد علم نجوم را رها کرد.
|
پادشاهى پس از اینکه بیمار شد گفت: لئو تولستوى (۱۸۷۲) |
به روایت افسانهها روزى شیطان همه جا جار زد که قصد دارد از کار خود دست بکشد و وسایلش را با تخفیف مناسب به فروش بگذارد. او ابزارهاى خود را به شکل چشمگیرى به نمایش گذاشت. این وسایل شامل خودپرستى، شهوت، نفرت، خشم، آز، حسادت، قدرتطلبى و دیگر شرارتها بود. ولى در میان آنها یکى که بسیار کهنه و مستعمل به نظر مىرسید، بهاى گرانى داشت و شیطان حاضر نبود آن را ارزان بفروشد. کسى از او پرسید: این وسیله چیست؟ شیطان پاسخ داد: این نومیدى و افسردگیست آن مرد با حیرت گفت: چرا این قدر گران است؟ شیطان با همان لبخند مرموزش پاسخ داد: چون این مؤثرترین وسیله من است.. هرگاه سایر ابزارم بىاثر مىشوند، فقط با این وسیله مىتوانم در قلب انسانها رخنه کنم و کارى را به انجام برسانم. اگر فقط موفق شوم کسى را به احساس نومیدى، دلسردى و اندوه وا دارم، مىتوانم با او هر آنچه مىخواهم بکنم من این وسیله را در مورد تمامى انسانها به کار بردهام. به همین دلیل این قدر کهنه شده است. |