خواندنی و رنگارنگ

هیچ چیز ارزشمند تر از همین امروز نیست

خواندنی و رنگارنگ

هیچ چیز ارزشمند تر از همین امروز نیست

عشق چیست؟


دخترى کنجکاو می‌پرسید:
ایها الناس عشق یعنى چه؟
دخترى گفت: اولش رویا
آخرش بازى است و بازیچه
مادرش گفت: عشق یعنى رنج
پینه و زخم و تاول کف دست
پدرش گفت: بچه ساکت باش
بى‌ادب! این به تو نیامده است
رهروى گفت: کوچه‌اى بن بست
سالکى گفت: راه پر خم و پیچ
در کلاس سخن معلم گفت:
عین و شین است و قاف، دیگر هیچ
دلبرى گفت: شوخى لوسى است
تاجرى گفت: عشق کیلو چند؟
مفلسى گفت: عشق پر کردن
شکم خالى زن و فرزند
شاعرى گفت: یک کمى احساس
مثل احساس گل به پروانه
عاشقى گفت: خانمان سوز است
بار سنگین عشق بر شانه
شیخ گفتا:گناه بى بخشش
واعظى گفت: واژه بى معناست
زاهدى گفت: طوق شیطان است
محتسب گفت: منکر عظما ست
قاضى شهر عشق را فرمود
حد هشتاد تازیانه به پشت
جاهلى گفت: عشق را عشق است
پهلوان گفت: جنگ آهن و مشت
رهگذر گفت: طبل تو خالى است
یعنى آهنگ آن ز دور خوش است
دیگرى گفت: از آن بپرهیزید
یعنى از دور کن بر آتش دست
چون که بالا گرفت بحث و جدل
توى آن قیل و قال من دیدم
طفل معصوم با خودش مى گفت:
من فقط یک سوال پرسیدم!
 
نظرات 1 + ارسال نظر
شکیبا یکشنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 08:57

سلام عزیزم متن خوبی بود.به نظرمن بدون عشق نمیشه زندگی کرد.عاشق شدن هنر میخواد.بای تا بعد.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد