خواندنی و رنگارنگ

هیچ چیز ارزشمند تر از همین امروز نیست

خواندنی و رنگارنگ

هیچ چیز ارزشمند تر از همین امروز نیست

کاریکلماتورهاى پرویز شاپور

• آب در آبشار مى دود، در رودخانه قدم مى زند و در مرداب استراحت مى کند.

• براى اینکه از تنهایى نجات پیدا کنم، در پشه بندم را به روى پشه ها گشودم.

• لوکوموتیوى را که سوت بلبلى مى زد در قفس انداختم.

• وقتى تصویر گل محمدى در آب افتاد، ماهیها صلوات فرستادند.

• در خودکشى قاتل و مقتول یکى است.

• آدم خودپرست خیال مى کند خورشید براى برنزه کردن او به کنار دریا آمده است.

• پروانه وقتى مى خواست با شمع عکس یادگارى بیاندازد خاکستر شد.

• وصیت کردم جسدم را روى پل صراط به خاک بسپارند.

• قطره باران شلوارش را بالا زده بود که خیس نشود.

• بلبل قبل از خواندن تارهاى صوتى اش را کوک مى کند.

• پایم را با ذره بین بزرگ کردم کفشم برایم تنگ شد.

• سطل زباله داشت به خودش عطر مى زد.

• ساعت به ریش ضرب المثل «وقت طلاست» مى خندید.

• دو خط موازى در ایام نوروز یکدیگر را در آغوش فشردند.

• منجم خودپرست وقتى ستاره اقبالش را کشف کرد علم نجوم را رها کرد. 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد