خواندنی و رنگارنگ

هیچ چیز ارزشمند تر از همین امروز نیست

خواندنی و رنگارنگ

هیچ چیز ارزشمند تر از همین امروز نیست

کاربرد روان‌شناسی در زندگی روزمره

 
 

آیا فکر می‌کنید که روان‌شناسی فقط به درد دانشجویان، استادان و درمانگران می‌خورد؟ اگر این گونه فکر می‌کنید بهتر است در آن تجدید نظر کنید زیرا روان‌شناسی، هم موضوعی نظری و هم کاربردی است و به شیوه‌های گوناگون می‌تواند مورد استفاده قرار گیرد. هر چند خواندن مطالب پژوهشی برای افراد عادی نسبتاً سنگین است امّا نتایج این پژوهش‌ها و آزمایش‌ها می‌تواند کاربرد مهمی در زندگی روزمره داشته باشد. آنچه در زیر آمده است، 10 کاربرد عملی روان‌شناسی در زندگی روزمره است.

1- پیدا کردن انگیزه بیشتر
هدف شما چه ترک سیگار باشد، چه کاهش وزن و چه یادگیری یک زبان جدید، درس‌هایی از روان‌شناسی می‌تواند راهنمای شما در پیدا کردن انگیزه قوی‌تر و بیشتر باشد. برای افزایش سطح انگیزشی خود برای انجام دادن یک کار، می‌توانید برخی از راهنمائی‌ها و توصیه‌های زیر را که برگرفته از پژوهش‌هایی در روان‌شناسی شناختی و آموزشی هستند، به کار بندید:
  • معرفی عناصر بدیع و تازه برای بالا نگاه داشتن میزان علاقه‌مندی خود.
  • تغییر مسیر به منظور جلوگیری از خستگی و یکنواختی.
  • یادگیری چیزی تازه بر پایه دانسته‌های موجود خود.
  • قرار دادن هدف‌های روشن که مستقیماً مربوط به آن کار باشند.
  • پاداش دادن به خود برای خوب انجام دادن کار.
     
2- بهبود مهارت‌های رهبری

فرقی نمی‌کند که شما مدیر یک اداره باشید یا عضو داوطلب یک گروه، دارا بودن مهارت‌های رهبری، به احتمال زیاد در مقطعی از زندگی به دردتان خواهد خورد. همه افراد به طور فطری چنین مهارتی را ندارند امّا چند راهنمایی ساده که از پژوهش‌های روان‌شناسی به دست آمده می‌تواند مهارت‌های رهبری را در شما بهبود بخشد. یکی از معروف‌ترین مطالعات در این زمینه به ارائه نظریه‌های رهبری انجامیده است که 3 سبک مختلف رهبری را مطرح می‌سازد. بر پایه یافته‌های این مطالعه و پژوهش‌های بعدی، یکی از روش‌های زیر را می‌توانید هنگامی که در موقعیت رهبری یک گروه قرارگرفتید به کار بندید:
  • مسیر کلّی را مشخص کنید امّا به اعضای گروه اجازه دهید که عقایدشان را بیان کنند.
  • درباره راه‌حل‌های ممکن برای مساله با اعضای گروه صحبت کنید.
  • تمرکز خود را بر انگیزش ایده‌ها قرار دهید و به نوآوری و خلاقیت افراد پاداش دهید.
     
3- بهبود ارتباطات فردی

ارتباطات چیزی بسیار فراتر از چگونگی صحبت‌کردن یا نوشتن است. پژوهش‌ها نشان داده‌اند که علائم غیرشفاهی، بخش اعظمی از ارتباطات میان فردی ما را تشکیل می‌دهند. شما به منظور بهتر و موثرتر رساندن پیام خود، باید یاد بگیرید که چگونه از ارتباطات غیرشفاهی برای بیان مقصود خود استفاده کنید و نیز این گونه پیام‌های غیرشفاهی را از کسانی که در پیرامونتان قرار دارند بگیرید. برخی راهبردهای کلیدی در زیر آورده شده است:
  • استفاده از برخورد چشمی مناسب.
  • توجه کردن به علائم غیرشفاهی در دیگران.
  • یادگیری استفاده از لحن صدا برای تقویت پیام خود.


 

4- درک بهتر دیگران
همانند ارتباطات غیرشفاهی، توانایی شما در درک هیجانات خود و دیگرانی که پیرامونتان قرار دارند، نقش مهمی در روابط و زندگی حرفه‌ای شما بازی می‌کند. عبارت هوش هیجانی بیانگر قابلیت درک هیجانات خود و دیگران است. آزمون هوش هیجانی می‌تواند به شما در ارزیابی این توانایی خود کمک کند. به گفته دانیل گولمن، روان‌شناس، ضریب هوش هیجانی درواقع می‌تواند مهم‌تر از ضریب هوشی باشد (1995).
برای بالا بردن هوش هیجانی چکار باید کرد؟ برخی از راهبردهای زیر را می‌توانید در نظر بگیرید:
  • ارزیابی و برآورد دقیق واکنش‌های هیجانی خود.
  • ثبت تجربیات و هیجانات خود در دفتر خاطرات روزانه.
  • سعی در دیدن وضعیت‌ها و شرایط از دیدگاه یک فرد دیگر.
     
5- تصمیم‌گیری دقیق‌تر

پژوهش‌ها در روان‌شناسی شناختی، اطلاعات با ارزشی درباره تصمیم‌گیری فراهم آورده است. شما با به کاربستن این راهبردها در زندگی خود می‌توانید یاد بگیرید که تصمیم‌های عاقلانه‌تری اتخاذ کنید. دفعه بعد که با تصمیم‌گیری مهمی روبرو شدید سعی کنید از روش‌های زیر استفاده کنید:
  • از رویکرد «شش کلاه تفکّر» استفاده کنید. یعنی به وضعیت از شش نقطه نظر مختلف نگاه کنید: منطقی، هیجانی، شهودی، خلاقانه، مثبت و منفی.
  • هزینه‌ها و مزایای بالقوه یک تصمیم را در نظر بگیرید.
  • به میزانِ برآورده شده نیازتان بر اثر یک تصمیم خاص امتیاز بدهید (روش تحلیل شبکه‌ای)
     
6- تقویت حافظه
آیا تا کنون این سوال برایتان پیش آمده است که چرا جزئیات دقیق حادثه‌ای که در دوران کودکی برایتان پیش آمده را به یاد می‌آورید امّا نام کسی که همین دیروز ملاقاتش کردید را فراموش کرده‌اید؟ پژوهش‌هایی که در زمینه چگونگی شکل‌گیری خاطره‌های جدید در ذهن صورت گرفته و نیز پژوهش‌هایی درباره این که چرا فراموش می‌کنیم، یافته‌هایی را در پی داشته که مستقیماً قابل اعمال در زندگی روزمره است. برخی از روش‌های افزایش قدرت حافظه عبارتند از:
  • تمرکز بر روی اطلاعات.
  • مرور آموخته‌ها.
  • کنار گذاشتن آنچه موجب حواس‌پرتی می‌شود.

 

7- تصمیم‌گیری‌های مالی عاقلانه‌تر

دانیل کانه‌من، روان‌شناس و برنده جایزه نوبل، و آموس تِورسکی یک رشته مطالعات در مورد این که مردم به هنگام تصمیم‌گیری، چگونه عدم قطعیت‌ها و ریسک‌ها را مدیریت می‌کنند انجام داده‌اند. پژوهش‌های بعدی در این زمینه که «اقتصادِ رفتاری» نام گرفته به یافته‌های مهمی منجر شده که قابل استفاده در تصمیم‌گیری‌های مالی عاقلانه‌تر است. در یک مطالعه (2004) کشف شد که کارگران با به کار بستن برخی از راهبردهای زیر می‌توانند پس‌انداز خود را تا سه برابر افزایش دهند:
  • تعلّل نکنید! از همین امروز پس‌انداز کردن را شروع کنید.
  • متعهد شوید که بخشی از درآمدهایی که از این به بعد به دست می‌آورید را برای دوران بازنشستگی خود پس‌انداز کنید.
  • از تعصبات شخصی که می‌تواند به تصمیم‌گیری‌های نامناسب مالی منجر شود آگاه باشید.
     
8- گرفتن نمره بهتر

دفعه بعد که خواستید از نمره امتحانتان شکایت کنید، این مطلب را در نظر بگیرید: پژوهش‌ها نشان داده‌اند که امتحان گرفتن به شما کمک می‌کند که آنچه آموخته‌اید را بهتر به خاطر بسپارید، حتی اگر در سوالات امتحان نیامده باشد (2006).
مطالعه دیگری نشان داده است که امتحان گرفتن مکرّر بهتر از مطالعه به شما در به خاطر سپردن مطالب کمک می‌کند (2006). دانش آموزانی که به طور مکرّر از آن‌ها امتحان گرفته شده بود قادر بودند 61 درصد از مطالب را به یاد آورند
در حالی که آن‌هایی که فقط مطالعه کرده بودند 40 درصد مطالب را به یاد داشتند. چطور می‌توانید از این یافته‌ها در زندگی خود استفاده کنید؟ به هنگام یادگیری اطلاعات تازه، از خود مرتباً امتحان بگیرید (خودآزمایی) تا آنچه فراگرفته‌اید در حافظه‌تان حک گردد.

 
9- بهبود کارآیی
صدها کتاب و مقاله به ما روش‌هایی برای انجام کار بیشتر و موثرتر در یک روز را آموزش می‌دهند امّا پایه علمی و پژوهشی این توصیه‌ها چیست؟ برای مثال، تا کنون چند بار شنیده‌اید که انجام چند کار همزمان، می‌تواند کارایی و راندمان شما را افزایش دهد؟ در حالی که پژوهش‌ها نشان داده‌اند که سعی در انجام بیش از یک کار در یک زمان، به طور جدّی باعث کاهش سرعت، دقت و کارایی خواهد شد. بنابراین درس‌هایی که از روان‌شناسی برای بهبود کارایی خود می‌توانید بگیرید عبارتند از:
  • پرهیز از انجام چند کار به طور همزمان، به ویژه به هنگام انجام کارهای پیچیده یا خطرناک.
  • تمرکز بر روی کاری که در دست دارید.
  • کنار گذاشتن عواملی که موجب حواس پرتی می‌شود.
     
10- رعایت سلامتی

روان‌شناسی می‌تواند به عنوان ابزار مفیدی برای بهبود سلامت کلّی نیز در نظر گرفته شود. روان‌شناسی از طریق تشویق به ورزش کردن و تغذیه بهتر و نیز درمان افسردگی واضطراب، راهبردهای موثری را برای سلامتی و شادی بیشتر در اختیار می‌گذارد. چند نمونه که می‌توانید مستقیماً در زندگی خود به کار بندید عبارتند از:
  • مطالعات نشان داده‌اند که هم نورخورشید و هم نور غیرطبیعی، نشانه‌های اختلال عاطفی فصلی را کاهش می‌دهند.
  • پژوهش‌ها نشان داده‌اند که ورزش می‌تواند درمان موثری برای افسردگی و سایر اختلالات ذهنی باشد.
  • مطالعات نشان داده‌اند که کمک به مردم در درک خطرات رفتارهای ناسالم می‌تواند به انتخاب‌های سالم‌تری منجر گردد.
     

چطور بر استرس غلبه کنیم؟

برخی از استرس‌ها گریز‌ناپذیر هستند، اما شما کارهایی می‌توانید انجام دهید تا مانع از آن شوید که استرس بر زندگی‌تان غلبه کند و سلامت شما را به خطر اندازد.

عمل به این توصیه‌ها می‌تواند به شما در غلبه بر استرس کمک کند:

• یک رژیم غذایی سالم داشته باشید، مقدار زیادی ورزش کنید، از سیگار کشیدن و مصرف الکل اجتناب کنید.

• به دیگران اجازه ندهید که از شما متوقع باشند یا انتظاراتی را برای شما تعیین کنند. قدرت «نه گفتن» داشته باشید و سر موضع خود بایستید.

• هر روز زمانی را تنها برای آرامش پیدا کردن اختصاص دهید.

• اهداف و انتظارات واقع‌گرایانه برای خودتان تعیین کنید، و درک کنید که همه ‌چیز را نمی‌توانید تحت کنترل داشته باشید.

• عواملی را که باعث ایجاد استرس در زندگی‌تان می‌شود، تعیین کنید. عواملی را که می‌توانید حذف کنید، برطرف کنید و بیاموزید چگونه سایر منشاهای استرس را مدیریت کنید.

• کارهایی را که به خوبی انجام داده‌اید و موفقیت‌هایی را که داشته‌اید، به خودتان یادآوری کنید.

 

غریزه‌های زندگی و مرگ

نظریه سائق‌های فروید (سائق= سوق‌دهنده، محرک) در طول زندگی و کارهایش شکل گرفت. او ابتدا رده‌ای از سائق‌ها را به نام غریزه‌های زندگی تشریح کرد و اعتقاد داشت که این سائق‌ها مسئول بسیاری از رفتارهای انسان هستند. او سرانجام به این عقیده رسیده که این غریزه‌های زندگی به تنهایی نمی‌توانند تمام رفتارهای انسان را توضیح دهند. فروید تشخیص داد که تمام غریزه‌ها در یکی از این دو دسته اصلی قرار می‌گیرند: غریزه‌های زندگی و غریزه‌های مرگ.

غریزه‌های زندگی (اِروس)
غریزه‌های زندگی که گاهی به آن‌ها غریزه‌های جنسی نیز گفته می‌شود، آن‌هایی هستند که با بقا، لذت‌جویی و تولید مثل سروکار دارند. این غریزه‌ها برای حفظ و ادامه حیات فرد و نیز تداوم موجودات زنده اهمیت دارند. با وجودی که به این غریزه‌ها معمولاً غریزه‌های جنسی گفته می‌شود امّا این سائق‌ها شامل چیزهایی مانند گرسنگی، تشنگی و پرهیز از درد نیز می‌شوند. رفتارهایی که معمولاً به غریزه زندگی مربوطند عبارتند از: عشق، همکاری و سایر اقدامات اجتماعی.

غریزه مرگ (تاناتوس)
فروید در کتاب «ورای اصل لذت» خود که در سال 1920 انتشار یافت، هدف از تمام زندگی را مرگ دانست. او متذکر شد که مردم پس از تجربه کردن یک رویداد دردناک (مثل جنگ)، غالباً به بازسازی آن تجربه می‌پردازند. او چنین نتیجه گرفت که مردم تمایل ناخودآگاهی به مرگ دارند امّا این آرزو عمدتاً توسط غریزه‌های زندگی تعدیل می‌گردد.
از دیدگاه فروید، رفتارهای خود-تخریبی، بیانی از انرژی ایجاد شده توسط غریزه‌های مرگ می‌باشند. هنگامی که این انرژی به سمت خارج و افراد دیگرهدایت شود، به شکل پرخاشگری و خشونت نمود می‌یاب

آشنایی با ساعت بدن

مام موجودات زنده دارای یک سازوکار زمان سنجی یا «ساعت» هستند که دوره‌های فعالیت و استراحت آن‌ها را کنترل می‌کند. این ساعت‌ها که به نام «چرخه‌های زیستی» خوانده می‌شوند، به دوره  فرایندهای فیزیولوژیک و بیولوژیکی که در یک جدول زمانی تقریباً 24 ساعته نوسان دارند، اشاره می‌کنند. شما احتمالاً خودتان نیز متوجه این تغییرات در بدن خود شده‌اید، احساس انرژی وهوشیاری بیشتر در طول روز و خستگی و کمبود انرژی در ساعات شب.
با وجودی که بسیاری از افراد به چرخه‌های زیستی به صورت یک فرایند منفرد می‌نگرند، امّا در واقع تعدادی ساعت مختلف در بدن وجود دارد که در طول روز نوسان می‌کنند. برای مثال، هوشیاری ذهنی دو نوبت در روز در ساعت‌های 9 صبح و 9 شب به نقطه  اوج می‌رسد در حالی که این زمان‌ها برای قدرت بدنی 11 صبح و 7 بعدازظهر است.

چگونه بدن شما «ساعت را نگه می‌دارد؟»
خوشه  نازکی از حدود 20 هزار نورون در هیپوتالاموس، چرخه‌های زیستی بدن شما را کنترل می‌کند. این مرکز کنترل که به نام هسته  فوق کیاسمائی (SCN ) شناخته می‌شود، به عنوان مسئول تنظیم ضربان درونی بدن شما عمل می‌کند. هر چند سازوکار دقیق چگونگی عملکرد این فرایند هنوز روشن نیست، امّا نشانه‌های محیطی اهمیت دارند. تأثیر نور خورشید در زمانبندی خواب-بیداری روزانه شاید از همه چیز واضح‌تر باشد.
نور خورشید چگونه بر چرخه‌های زیستی اثر می‌گذارد؟ هنگامی که از نور خورشید در ساعات پایانی روز کاسته می‌شود، سیستم بینایی به هسته  فوق کیاسمائی علامت می‌فرستد. سپس SCN به غدّه  صنوبری مغز علامت می‌دهد که تولید هورمون ملاتونین را افزایش دهد. این افزایش هورمون به کاهش فعالیت و احساس خواب آلودگی در شما کمک می‌کند.

وقتی نور خورشید نباشد چه اتفاقی می‌افتد؟
پژوهش‌های بسیاری در مورد این مساله صورت گرفته است که هنگامی که الگوهای طبیعی نور خورشید دچار وقفه شوند چه اتفاقی برای چرخه‌های زیستی می‌افتد. پژوهش‌های بالینی نشان داده‌اند که افرادی که به طور مادرزادی نابینا هستند به دلیل فقدان کامل نور محیطی، معمولاً در چرخه  خواب-بیداری خود دچار مشکل می‌باشند. همچنین کسانی که شب کاری می‌کنند و یا زیاد مسافرت می‌کنند نیز با اختلالاتی در چرخه‌های زیستی خود روبرو هستند.
در برخی مطالعاتی که در زمینه  چرخه‌های زیستی به عمل آمده، عده‌ای را برای چند هفته و یا حتی چند ماه در واحدهای زیرزمینی نگاه داشته‌اند و متوجه شده‌اند که چرخه‌های زیستی این افراد به دلیل محرومیت از نور طبیعی، شروع به تغییر از 24 ساعت به 25 ساعت نموده است.

نکته‌هایی برای به خاطر سپردن

  • چرخه‌های زیستی شما به نور خورشید وابسته است.
  • اختلال در این الگوها می‌تواند به مشکلاتی در خوابیدن بیانجامد
  • بدون نور طبیعی، زمانبندی بدن افراد 25 ساعته می‌شود.
  • چرخه‌های زیستی بر روی دمای بدن، حساسیت نسبت به درد، هوشیاری ذهنی، قدرت جسمی و احساسات تاثیر می‌گذارد.

نامه یک روان‌شناس به دخترش

سحرجان نکاتى هست که باید بدانى، هرچند که می‌دانم می‌دانى پس هدف از این نوشته فقط یادآورى دانسته‌هاى توست تمامى انسانها در طول کار و زندگى خود انتظاراتى دارند که برآورده نشده است که اغلب زمینه ساز ناخشنودی‌هاى آنان بوده است لذا درصدد برآمدم تا راهى را براى ارتباط بهتر با تو پیدا کنم پس تصمیم گرفتم برایت نامه‌اى بنویسم. تا آنجا که می‌دانم واقعیت مانند هوا می‌ماند آن را نمی‌توان تغییر داد و بجاى صرف انرژى جهت مبارزه با واقعیت‌ها باید آن را بپذیرى و به زندگی‌ات ادامه بدهى لذا براى این که موضوع را بیشتر برایت روشن کنم، از مدیریت فردى شروع می‌کنم.
مدیریت فردی: همه ما براى زندگى خود برنامه منظمى داریم و اهدافى که در ذهن می‌پرورانیم و تلاش می‌کنیم که به آن‌ها دست پیدا کنیم. لذا دقت کن که نکات ذیل را به خاطر بسپارى
١- هدف خود را تعریف کن
٢- هدفت را مجهول و مبهم مگذار و به روشن‌ترین شکل ممکن آن را براى آینده تعریف کن.
٣- اقدامات خود را درجهتى قرار بده که به آن هدف برسى.
٤- کارهایى را که براى رسیدن به اهدافت باید انجام دهى، مشخص کن.
می‌دانى دخترم زمانى که مشکلات بروز می‌کنند، اتفاقات غیر منتظره رخ می‌دهند، وقتى در جاده‌اى هستى که همه چیز سربالایى به نظر می‌رسد، وقتى پولت کم و بدهی‌هایت زیاد است، وقتى می‌خواهى بخندى و آه می‌کشى، وقتى غم وغصه‌هایت زیاد است و می‌خواهد تو را به زیر بکشد چه می‌کنی؟ آیا فریاد میزنى، آیا رها می‌کنى و می‌روى در پى سرنوشت، واقعاً چه می‌کنی؟ می‌خواهى کمى کمکت کنم؟ می‌دانى پاسخ چیست؟
اگر لازم است کمى بیاساى ولى تسلیم نشو زیرا زندگى پر از فراز و نشیب‌هاى فراوان است و این موضوعى است که گهگاهى اتفاق می‌افتد و چه بسیار کسانى که شکست خوردند در حالى که با کمى مداومت می‌توانستند پیروز شوند. تنها کسانى موفقیت را درک کردند که تسلیم نشدند هر چند سرعتشان کم بود هر چند گامهاى ایشان کند بود زیرا آنان فقط به رسیدن فکر می‌کردند رسیدن به آنجایى که باید می‌رسیدند. دخترم باید بدانى که زندگى یک سفر است و هر بخش از آن یک سفر کوتاه اما در نوع خود کامل. از یک نویسنده ناشناس می‌خواندم که زندگى را این گونه تفسیر کرده بود که چه سخت است رفتن و چه سخت‌تر از آن است که پاهایت زخمى و کوله‌ات پر از مشکلات باشد ولى سخت‌تر از آن این است که ندانى به کجا میروى.
حتماً سوال خواهى کرد از کجا بدانم باید کجا بروم، نمی‌دانم آیا کتاب آلیس در سرزمین عجایب را خوانده‌اى یا خیر؟ آلیس وقتى در سرزمین عجایب گم شد تقاضاى کمک کرد وگربه به او گفت به کجا می‌خواهى بروى، آلیس گفت نمی‌دانم،گربه گفت پس فرقى نمی‌کند به کجا بروى پس دقت کن به کجا می‌روى، با کدامین پا می‌روى و به کدام سو می‌روى زیرا مسافرى در شهرى غریب بدون داشتن نقشه گم می‌شود. پس باید مسیر زندگی‌ات را مشخص کنى، هدفت از طى این مسیر زندگى چیست و این را بدان که هیچ ثروتى در تپه‌هاى قدیمى یافت نمی‌شود. ثروت در یک قدمى ماست، خوشبختى در نزدیکى ماست فقط باید چشم باز کنى وببینى. دقت کن چه عینکى از پیش داوری‌ها بر روى صورت تو قرار گرفته است، اسیر کدام رنگى و چه رنگى را براى ادامه مسیر انتخاب کرده‌اى. خشم، نفرت، جنگ، صلح، دوستى و یا آشتی؟
آیا هیچ اندیشیده‌اى که کدام را انتخاب کرده‌اى و یا از کدام یک از آن‌ها در حال استفاده هستی؟ قبل از هر چیز و هر انتخاب کمى استراحت کن تا بتوانى در حین عبور از صخره‌هاى زندگى با فکر عمل کنى تا به واهه‌هاى پر از آب و خوشبختى برسى، پس عجله نکن کمى بیاساى و اندیشه کن .......

مهارت‌های حل اختلاف


 
   
 

عقل سلیم می‌‌گوید که ارتباطات خوب باعث بهبود و تقویت رابطه  دوستی و افزایش صمیمیت و اعتماد می‌‌گردد. عکس این قضیه هم صادق است. یعنی ارتباطات ضعیف می‌‌تواند باعث تضعیف پیوندهای دوستی، ایجاد عدم اعتماد و حتی بی‌احترامی‌ نسبت به یکدیگر گردد. آنچه در زیر آمده است، نمونه‌هایی از برخوردها و الگوهای ارتباطی منفی و گاه مخرّب است که می‌‌تواند باعث عمیق‌تر شدن اختلافات در یک رابطه  دوستانه گردد.

1- سکوت
برخی افراد به جای شرکت در بحث‌های سازنده به منظور ریشه‌یابی و فرونشانی اختلاف در محیطی آرام و محترمانه، ترجیح می‌‌دهند هیچ چیز نگویند و فقط سکوت اختیار کنند. این کار، طرف مقابل را به مرز انفجار می‌‌رساند و باعث می‌شود که کنترلش را بر روی حرف‌هایی که می‌زند از دست بدهد. هر چند کناره‌گیری از جرّ و بحث ممکن است مسیر کم استرس‌تری به نظر آید امّا معمولاً به ایجاد استرس بیشتری برای هر دو طرف می‌انجامد و نهایتاً باعث جرّ و بحث‌های به مراتب بیشتری می‌گردد.

2- موضع دفاعی گرفتن
برخی افراد به جای گوش دادن دقیق به حرف‌های طرف مقابل و درک صحیح نقطه نظرات او، موضعی دفاعی در پیش گرفته و صرفاً به انکار انجام هر کار اشتباهی از سوی خود می‌پردازند و احتمال مشارکت داشتن خود در اختلاف پیش آمده را نادیده می‌گیرند. انکار مسئولیتِ خود، ممکن است در کوتاه مدّت باعث کاهش استرس گردد امّا هنگامی که طرفین احساس کنند که حرفشان از سوی طرف مقابل درست شنیده نمی‌شود، این امر به مشکلات بلند مدت و اختلافات فزاینده‌ای منجر می‌گردد.

3- عمومیت بخشیدن
برخی افراد هنگامی که اتفاق ناخوشایندی برایشان می‌افتد به جای آن که به همان مورد بپردازندو مشکل را حل کنند، با عمومیت بخشیدن بیش از حدّ به آن رویداد، عملاً حل مشکل را خارج از دسترس می‌سازند. از بیان جملاتی که با «تو همیشه ... » و «تو هرگز ... » شروع می‌شوند، مثل «تو همیشه دیر به منزل می‌آیی» یا «تو هرگز کاری که من می‌گویم را انجام نمی‌دهی» اجتناب کنید. یک لحظه درنگ کنید و فکر کنید که آیا این حکم شما همیشه درست است. همچنین، اختلافات گذشته را به میان نکشید که شما را به بیراهه می‌کشاند و اثر منفی بر روی حل اختلاف فعلی می‌گذارد.

4- حق به جانب بودن
اگر همیشه فکر کنید که یک راه «درست» برای نگریستن به امور وجود دارد و یک راه «نادرست»، و روش نگریستن شما به امور «درست» است به رابطه‌تان آسیب جدّی می‌رسد. انتظار نداشته باشید که طرف مقابل شما هم همان شیوه  نگرش شما را داشته باشد و وجود عقیده  متفاوت را حمله  شخصی به خودتان تلقی نکنید. همیشه به دنبال مصالحه یا توافق بر سر اختلافات باشید و به یاد داشته باشید که همه چیز را نمی‌توان به «درست» و «نادرست» تفکیک کرد و دو نقطه نظر متفاوت ممکن است هر دو معتبر باشند.

5- روانکاوی و خواندن ذهن
برخی افراد به جای آن که از طرف مقابل درباره  افکار و احساساتش سوال کنند، گاهی اوقات تنها بر اساس تفسیرهای اشتباه از اعمال آن‌ها، فکر می‌کنند که «می‌دانند» طرف مقابل دارد چه فکری می‌کند و معمولاً همیشه آن را منفی در نظر می‌گیرند! (برای مثال، فکر می‌کنند دوستی که دیر بر سر قرار آمده است اهمیتی به وقت‌شناسی نمی‌دهد.) این کار باعث دشمنی و سوء تفاهم می‌گردد.

6- گوش نکردن
برخی افراد به جای آن که به دقت به حرف‌های طرف مقابل گوش کنند و سعی در درک آن نمایند، یا مرتب حرف‌های او را قطع می‌کنند و یا هنگامی که او دارد حرف می‌زند پیش خود تمرین می‌کنند که چه جوابی به او بدهند. این کار باعث می‌شود که نقطه نظرات او را درک نکنید و او را نیز به مقابله به مثل وادارید! اهمیت گوش کردن دقیق و همدلی را دست کم نگیرید.

7- سرزنش کردن
برخی افراد از طریق انتقاد و سرزنش کردن طرف مقابل به حل اختلاف می‌پردازند. به نظر آن‌ها پذیرش هرگونه ضعفی از جانب خود، باعث تضعیف اعتبارشان می‌گردد و به هر قیمتی از آن اجتناب می‌کنند و حتی برای کارهای اشتباهی که مرتکب شده‌اند نیز دیگران را سرزنش می‌کنند. به جای این کار، سعی کنید وجود اختلاف را به عنوان فرصتی برای تحلیل وضعیت، برآورد نیازهای هر دو طرف و دستیابی به راه حلی که برای هر دو قابل قبول و مفید باشد، در نظر بگیرید.

8- سعی در «پیروز» شدن
هرگاه کسی بر پیروز شدن در بحث و بگومگو تمرکز نماید، بازنده  نهایی «رابطه  دوستی» خواهد بود! بنابراین، هدف یک بحث دوستانه باید درک متقابل و دستیابی به توافق یا راه حل مورد قبول دو طرف باشد. اگر سعی دارید نشان دهید که طرف مقابل چقدر اشتباه می‌کند و بر سر نقطه نظر خود قرص و محکم ایستاده‌اید بدانید که در جهت اشتباه حرکت می‌کنید!

9- حمله به شخصیت طرف مقابل
گاهی اوقات افراد یک عمل اشتباه طرف مقابل را دست آویز قرار داده و آن را به یک نقص شخصیتی تعمیم می‌دهند. (برای مثال، اگر مردی هر لنگه جورابش را جایی انداخته، این را به عنوان نقص شخصیتی تلقی کرده و به او برچسب «بی‌ملاحظه و تنبل» بزنیم و یا اگر زنی می‌خواهد درباره  مشکلی در رابطه  فی‌مابین حرف بزند به او برچسب «زیاده‌خواه» یا «تسلّط جو» بزنیم.) این کار باعث درک منفی در هر دو طرف می‌گردد. همیشه به یاد داشته باشید که به طرف مقابل احترام بگذارید، حتی اگر از رفتارش خوشتان نمی‌آید.

10- طفره رفتن
هنگامی که یک طرف می‌خواهد درباره  مشکلات موجود در رابطه  فی‌مابین حرف بزند، گاهی اوقات طرف دیگر از حرف زدن یا گوش‌کردن به حرف‌های طرف مقابل طفره می‌رود و به شیوه‌های مختلف در این کار سنگ‌اندازی می‌کند. این رفتار، نشانه  بی‌احترامی و حتی گاهی نشانه  تحقیر است و در عین حال باعث بیشتر شدن اختلافات می‌گردد. طفره رفتن، هیچ چیز را حل نمی‌کند و بر عکس باعث آسیب رساندن به رابطه  فی‌مابین می‌شود. گوش سپردن به طرف مقابل و بحث کردن با او به شیوه‌ای محترمانه، بسیار مثمرثمرتر است.