-
عمر طولانی
چهارشنبه 20 آذرماه سال 1387 15:16
دکتر: شما از نظر سلامتی مشکلی ندارید. فکر میکنم ٨٠ سال عمر کنید. بیمار: ولی آقای دکتر، من الان ٨٠ سالمه. دکتر: خوب دقت کن ببین چی بهت گفتم!
-
خبر بد ۳
چهارشنبه 20 آذرماه سال 1387 15:15
دکتر: هم براتون خبر خوب دارم و هم خبر بد. کدومش را اول بگم؟ بیمار: لطفاً با خبر بد شروع کنید. دکتر: در مدتی که در کما بودید، پسرتون در تصادف ماشین کشته شده، دخترتون گم شده, زنتون طلاق گرفته، خونهتون آتش گرفته و خودتون هم ایدز گرفتهاید. بیمار: خبر خوب چیه؟ دکتر: خبر خوب اینه که خبر بد دیگهای نیست.
-
خبر بد ۲
چهارشنبه 20 آذرماه سال 1387 15:14
بیمار: من در بیمارستانم! چه اتفاقی افتاده؟ دکتر: شما با قطار تصادف کردهاید. بیمار: کی؟ من اصلاً یادم نمیاد. حالا چی شده؟ دکتر: من یک خبر خوب براتون دارم و یک خبر بد. کدومش را اول بگم؟ بیمار: خوب ... اول خبر بد را بگین. دکتر: هر دو پای شما به شدت آسیب دیده بود و ما مجبور شدیم که هر دو را از بالای زانو قطع کنیم. بیمار:...
-
خبر بد
چهارشنبه 20 آذرماه سال 1387 15:13
پیرمردی نزد دکتر رفت و پس از انجام آزمایشهای مفصل، دکتر به او گفت: یک خبر خوب براتون دارم ویک خبر بد. کدومش رو اول بگم؟ پیرمرد: اول خبر بد را بگید. دکتر: شما سرطان دارید و فکر میکنم یکسال بیشتر زنده نمونید. پیرمرد: اوه! نه. خیلی وحشتناکه. بعد از این دیگه چه خبر خوبی هست که بهم بدین! دکتر: شما آلزایمر هم دارین و تا دو...
-
٤٠ توصیه برای لذت بردن از زندگی
چهارشنبه 20 آذرماه سال 1387 15:12
١- به تماشای غروب آفتاب بنشینید. ٢- بیشتر بخندید. ٣- کمتر گله کنید. ٤- با تلفن کردن به یک دوست قدیمی، او را غافلگیر کنید. ٥- هدیههایی که گرفتهاید را بیرون بیاورید و تماشا کنید. شاید برایتان قابل استفاده باشند. ٦- دعا کنید. ٧- در داخل آسانسور با آدمها صحبت کنید. ٨- هر از گاهی نفس عمیق بکشید. ٩- لذت عطسه کردن را حس...
-
٥ سوالی که مردان را به هراس میافکند!
چهارشنبه 20 آذرماه سال 1387 15:11
٥ سوالی که بیشتر از بقیه سوالها مردان را به هراس میاندازد عبارتند از: ١- به چی فکر میکردی؟ ٢- مرا دوست داری؟ ٣- به نظرت من چاق شدهام؟ ٤- فکر میکنی اون خوشگلتر از منه؟ ٥- اگر من بمیرم تو چکار میکنی؟ چیزی که این سوالها را خیلی سخت میکنه اینه که مطمئناً اگر مردان به آنها پاسخ غلط بدهند(یعنی حقیقت رو بگن) جروبحث...
-
روان شناسی کاربردی
چهارشنبه 20 آذرماه سال 1387 15:10
پسر جوانی برای خانه شیک و بزرگی پیتزا برد. مرد صاحبخانه پرسید: معمولاً چقدر انعام باید داد؟ پسر جوان گفت این اولین بار است که من اینجا غذا میآورم ولی بچهها میگفتند اگر بتوانم ٥٠ تومن از شما انعام بگیرم شاهکار کردهام. مرد صاحبخانه که حسابی بهش برخورده بود گفت: جدی؟ پس بیا این ٥٠٠ تومن را بگیر تا آنها بفهمند که...
-
١٦ قانون براى مردان
چهارشنبه 20 آذرماه سال 1387 15:09
١- قوانین را همیشه زنان تعیین مى کنند. ٢- قوانین در هر لحظه و بدون اعلام قبلى ممکن است تغییر یابند. ٣- هیچ مردى وجود ندارد که تمام قوانین را بداند. ٤- هرگاه زنى شک کند که مردى تمام قوانین را مى داند، باید بلافاصله بعضى یا تمام قوانین را تغییر دهد. ٥- زنان هرگز اشتباه نمى کنند. ٦- (اگر زنى اشتباه کند، حتماً به دلیل...
-
یک مکالمه تلفنی جالب
چهارشنبه 20 آذرماه سال 1387 15:05
چند مرد در رختکن یک باشگاه ورزشى مشغول لباس پوشیدن بودند که تلفن موبایلى که روى نیمکت بود زنگ زد. یکى از مردها گوشى را برداشت، دکمه صداى بلند آن را فعّال کرد و شروع به حرف زدن کرد. توجه بقیه هم به مکالمه تلفنى او جلب شد. مرد: سلام زن: عزیزم، منم. تو هنوز توى باشگاهى؟ مرد: آره زن: من الان توى مرکز خرید هستم. اینجا یک...
-
این مطلب را تا آخر بخوانید
چهارشنبه 20 آذرماه سال 1387 15:04
١٨ سال پیش من در شرکت سوئدى ولوو استخدام شدم. کار کردن در این شرکت تجربه جالبى براى من به وجود آورده است. در اینجا هر پروژهاى ٢ سال طول میکشد تا نهایى شود، حتى اگر ایده ساده و واضحى باشد. این قانون اینجاست. جهانى شدن (globalization) باعث شده است که همه ما در جستجوى نتایج فورى و آنى باشیم. و این مشخصاً با حرکت کند...
-
۷عامل انحطاط جهان
چهارشنبه 20 آذرماه سال 1387 15:02
١- ثروت بدون کار ٢- لذت بدون وجدان ٣- دانش بدون تعهد ٤- تجارت بدون پاکدامنى ٥- علم بدون انسانیت ٦- عبادت بدون فداکارى ٧- سیاست بدون اصول اخلاقى «مهاتما گاندى»
-
آقایان جدی نگیرند
چهارشنبه 20 آذرماه سال 1387 15:01
١- زن و شوهرى در ماشین نشسته بودند و در یک راه روستایى پیش میرفتند. از خانه که راه افتاده بودند با هم بر سر موضوعى بحثشان شده بود و هیچکدام از موضعش کوتاه نیامده بود. بدین خاطر مدتى بود که سکوت کرده بودند و با هم حرف نزده بودند. تا این که از کنار یک مزرعه که تعدادى اسب و گوسفند و بز در آن در حال چرا بودند گذشتند....
-
پیشنهاداتى ساده براى سالى پربارتر
چهارشنبه 20 آذرماه سال 1387 15:00
همه چیز باید تا حد امکان ساده باشد، اما نه خیلى پیش پاافتاده (آلبرت انیشتین) ١. هر روز ١٠ الى ٣٠ دقیقه پیادهروى کرده و لبخند بر لب داشته باشید زیرا که لبخند بهترین داروى ضدافسردگى است. ٢. هر روز ١٠ دقیقه در سکوت بنشینید. ٣. شبها زودتر بخوابید و هنگامى که صبح از خواب بیدار مىشوید جمله زیر را کامل کنید: «امروز هدف من...
-
آرزوهای ویکتور هوگو
چهارشنبه 20 آذرماه سال 1387 14:59
اول از همه برایت آرزو مىکنم که عاشق شوى، و اگر هستى، کسى هم به تو عشق بورزد، و اگر اینگونه نیست، تنهاییت کوتاه باشد، و پس از تنهاییت، نفرت از کسى نیابى، آرزومندم که اینگونه پیش نیاید ...... اما اگر پیش آمد، بدانى چگونه به دور از ناامیدى زندگى کنى، برایت همچنان آروز دارم دوستانى داشته باشى، از جمله دوستان بد و...
-
گفتههایی از مادر ترزا
چهارشنبه 20 آذرماه سال 1387 14:57
• منتظر رهبران نباشید، خودتان به تنهایى اقدام کنید، نفر به نفر. • من امروز فکر می کنم که دنیا وارونه است، زیرا در خانهها و زندگى خانوادگى عشق کمى وجود دارد. ما براى لذت بردن از چههایمان و از یکدیگر وقت نداریم. • عشق در خانهها جوانه می زند. عشق در خانهها زندگى می کند. و علت این همه مصیبت و غمى که در جهان...
-
نقل قول هایی از آلبرت انیشتین
چهارشنبه 20 آذرماه سال 1387 14:53
هنگامى که با زنى زیبا به مدّت ٢ ساعت صحبت می کنید به نظرتان ٢ دقیقه می آید. هنگامى که به مدّت ٢ دقیقه بر روى اجاق داغ می نشینید به نظرتان ٢ ساعت می آید. این یعنى نسبیت قانون جاذبه را نمی توان مسئول افتادن آدمها به دام عشق دانست. فقط دو چیز وجود دارد که نهایتى ندارند: عالم خلقت و حماقت انسانها. و من در...
-
نگاه به زندگی از دریچههای متفاوت
چهارشنبه 20 آذرماه سال 1387 14:49
روزى مرد ثروتمندى دست پسر بچه کوچک خود را گرفت و به تماشاى روستایى برد تا نشان دهد روستائیان با چه فقر و مشکلاتی زندگى مىکنند تا او قدر زندگىاى را که دارد بداند. مرد و پسرش به روستا رفتند و یک شب را در خانه به ظاهر محقر یک خانواده روستایى به سر کردند. فرداى آن روز که روستا را ترک مىکردند، در حال بازگشت، پدر از...
-
یک مکالمه در دو جهت
چهارشنبه 20 آذرماه سال 1387 14:48
قبل از ازدواج ٠ ٠ ٠ مرد: آره، دیگه نمیتونم بیش از این منتظر بمونم. زن: میخواهى من از پیشت برم؟ مرد: نه! فکرش را هم نکن. زن: منو دوست داری؟ مرد: البته! زن: آیا تا حالا به من خیانت کردی؟ مرد: نه! چرا چنین سوالى میکنی؟ زن: منو مسافرت میبری؟ مرد: مرتب! زن: آیا منو میزنی؟ مرد: به هیچوجه! من از این آدما نیستم! زن:...
-
حقیقت چیست؟
چهارشنبه 20 آذرماه سال 1387 14:47
روزى یک استاد دانشگاه شاگردان خود را به مباحثه طلبید. او در کمال اعتماد به نفس از دانشجویانش پرسید: آیا خداوند همه موجودات را آفریده است؟ یکى از دانشجویان با شجاعت پاسخ داد: بله. استاد پرسید: هر موجودى را؟ دانشجو جواب داد: بله هر آن چه را که وجود دارد. استاد گفت: در این صورت این جمله که خداوند شیطان را هم آفریده، درست...
-
اصل۱۰-۹۰
چهارشنبه 20 آذرماه سال 1387 14:44
نحوه واکنش شما به شرایط و وضعیتهایى که در زندگى برایتان پیش مىآید، زندگى شما را تغییر خواهد داد. ١٠٪ از زندگى ما را اتفاقاتى که خودمان نقشى در پیش آمدنشان نداریم تشکیل مىدهد و ٩٠٪ بقیه بستگى به چگونگى واکنش ما به آن اتفاقات دارد. به عبارت دیگر، ما کنترلى بر روى ١٠٪ از اتفاقاتى که برایمان روى مىدهد نداریم. مثلاً...
-
بهترین لحظات زندگی
چهارشنبه 20 آذرماه سال 1387 14:40
• عاشق شدن • انقدر بخندید که دلتون درد بگیره • وقتى از سفر برگشتید ببینید هزار تا ایمیل براتون رسیده • براى مسافرت به یک جاى خوشگل بروید • به آهنگ مورد علاقهتون از رادیو گوش بدین • به رختخواب بروید و به صداى بارش باران گوش بدین • از حمام که بیرون اومدین ببینید حولهتون گرمه • آخرین امتحانتون را خوب بدین • یک دوستى که...
-
یک پروژه علمی
چهارشنبه 20 آذرماه سال 1387 14:37
این یک داستان واقعى است دانشجویى که سال آخر دانشکده خود را مىگذراند به خاطر پروژهاى که انجام داده بود جایزه اول را گرفت. او در پروژه خود از ٥٠ نفر خواسته بود تا دادخواستى مبنى بر کنترل سخت و یا حذف ماده شیمیایى «دىهیدروژن مونوکسید» توسط دولت را امضا کنند و براى این خواست خود دلایل زیر را عنوان کرده بود: ١- مقدار...
-
گفته هایی از بزرگان
چهارشنبه 20 آذرماه سال 1387 14:36
• سه جمله براى دستیابى به موفقیت : ١) بیشتر از دیگران بدان ٢) بیشتر از دیگران کار کن ٣) کمتر از دیگران توقع داشته باش ویلیام شکسپیر • اگر ما نتوانیم کسى که مىبینیمش را دوست داشته باشیم چگونه مىتوانیم خدا را که نمىتوانیم ببینیمش دوست داشته باشیم؟ مادر ترزا • اگر روزى فرا رسید که هیچ مشکلى براى حل کردن نداشتى بدان که...
-
عشق خستگی ناپذیر
چهارشنبه 20 آذرماه سال 1387 14:33
این یک داستان واقعى است که در ژاپن اتفاق افتاده است. یک ژاپنى که در صدد بازسازى خانهاش بود یکى از دیوارها را خراب کرد. خانههاى ژاپنى معمولاً داراى فاصله خالی بین دیوارهاى چوبى هستند. پس از خراب شدن دیوار، او متوجه مارمولکى شد که آنجا ایستاده بود و میخى از بیرون در یکى از پاهایش فرو رفته بود. او پس از مشاهده این...
-
١٠ عادتى که به مغز آسیب مىرساند
چهارشنبه 20 آذرماه سال 1387 14:32
١- نخوردن صبحانه نخوردن صبحانه باعث کاهش سطح قند خون در بدن مىشود. این امر به نوبه خود باعث مىشود که مواد غذایى کافى براى مغز تامین نگردد و مغز دچار استحاله شود. ٢- پرخورى پرخورى باعث سفتشدن عروق مغز و در نتیجه، کاهش قدرت آن مىگردد. ٣- سیگار کشیدن سیگار کشیدن باعث انقباض مغز مىشود و مىتواند به بیمارى آلزایمر...
-
گروه۹۹
چهارشنبه 20 آذرماه سال 1387 14:29
پادشاهى که بر یک کشور بزرگ حکومت مىکرد، از زندگى خود راضى نبود و دلیلش را نیز نمىدانست. روزى پادشاه در کاخ خود قدم مىزد. هنگامى که از کنار آشپزخانه عبور مىکرد، صداى آوازى را شنید. به دنبال صدا رفت و به یک آشپز کاخ رسید که روى صورتش برق سعادت و شادى مىدرخشید. پادشاه بسیار تعجب کرد و از آشپز پرسید: «چرا اینقدر شاد...
-
پنج صفت مداد
چهارشنبه 20 آذرماه سال 1387 14:26
- پدر بزرگ، درباره چه مىنویسید؟ - درباره تو پسرم. امّا مهمتر از آنچه مىنویسم، مدادى است که در دست دارم و با آن مىنویسم. مىخواهم وقتى بزرگ شدى، مثل این مداد بشوى. پسرک با تعجب به مداد نگاه کرد و چیز خاصى در آن ندید و گفت: این هم مثل بقیه مدادهایى است که دیدهام. پدر بزرگ گفت: بستگى دارد چطور به آن نگاه کنى. در این...
-
سگ باهوش
چهارشنبه 20 آذرماه سال 1387 14:25
قصاب با دیدن سگى که به طرف مغازهاش نزدیک مىشد حرکتى کرد که دورش کند اما کاغذى را در دهان سگ دید. کاغذ را گرفت. روى کاغذ نوشته بود « لطفا ۱۲ سوسیس و یک ران گوشت بدین». ۱۰ دلار همراه کاغذ بود. قصاب که تعجب کرده بود سوسیس و گوشت را در کیسهاى گذاشت و در دهان سگ گذاشت. سگ هم کیسه را گرفت و رفت. قصاب که کنجکاو شده بود و...
-
هدیه
چهارشنبه 20 آذرماه سال 1387 14:24
زنى سه دختر داشت که هر سه ازدواج کرده بودند. یکروز تصمیم گرفت میزان علاقهاى که دامادهایش به او دارند را ارزیابى کند. یکى از دامادها را به خانهاش دعوت کرد و در حالى که در کنار استخر قدم مىزدند از قصد وانمود کرد که پایش لیز خورده و خود را درون استخر انداخت. دامادش فوراً شیرجه رفت توى آب و او را نجات داد. فردا صبح یک...
-
شغل آینده فرزند
چهارشنبه 20 آذرماه سال 1387 14:23
کشیشى یک پسر نوجوان داشت و کمکم وقتش رسیده بود که فکرى در مورد شغل آیندهاش بکند. پسر هم مثل تقریباً بقیه همسن و سالانش واقعاً نمیدانست که چه چیزى از زندگى میخواهد و ظاهراً خیلى هم این موضوع برایش اهمیت نداشت. یکروز که پسر به مدرسه رفته بود پدرش تصمیم گرفت آزمایشى براى او ترتیب دهد. به اتاق پسرش رفت و سه چیز را...